این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
خانه مادربزرگ در روستای سرسبز پهنه کلا در مازندران، هنوز هم پر از عطر خاطرات است، هرچند سه سالی میشود که خودش دیگر در میان ما نیست. عصرهای تابستان، وقتی خورشید کمکم پشت کوههای سربه فلک کشیده پنهان میشد، عطر میرزا قاسمی که در حیاط میپیچید، گویی نوید یک دیدار دوباره را میداد، دیداری با طعمِ خاطراتِ شیرین. مادربزرگ، با آن دستانِ پُر مهرش که حالا فقط یادشان در ذهن من مانده، بادمجانها را با حوصله روی زغال کباب میکرد و بوی دود ملایمی فضا را پر میکرد، بویی که انگار بخشی از هویتِ آن خانه بود. من، کودکی کنجکاو، کنارش مینشستم و با چشمانی که از شوق برق میزد، به دقت حرکاتش را زیر نظر میگرفتم. چین و چروکهای صورتش، داستانی از سالها زندگی و تجربه بود، داستانی که حالا در قابِ عکسِ روی دیوار، به من خیره شده است. بعد از کوبیدن بادمجانها و تفت دادن سیر و گوجه، نوبت به اضافه کردن تخممرغ میرسید. مادربزرگ همیشه یک کاسه ماست سون کاله کنار سفره میگذاشت و با لبخندی که هنوز هم در خاطرم زنده است، میگفت: «این ماست، طعم غذا رو کامل میکنه، مثل یه بغل گرم تو یه روز سرد.» مزه میرزا قاسمی با ماست سون کاله، ترکیبی بینظیر بود که هنوز هم بعد از سالها، با یادآوری آن، نه تنها لبخند، بلکه بغضی شیرین نیز در گلویم مینشیند. انگار عطر میرزا قاسمی و طعم ماست سون، پلی است بین من و خاطراتِ مادربزرگ، پلی که مرا به دنیایِ شیرینِ کودکیام میبرد، دنیایی که عطرِ حضورِ او، هنوز هم در آن جاری است.
مواد لازم:
بادمجان قلمی: ۴ عدد گوجه فرنگی: ۳ عدد سیر: ۳ حبه تخم مرغ: ۲ عدد روغن زیتون یا کره: به مقدار لازم نمک، فلفل و زردچوبه: به مقدار لازم
طرز تهیه:
بادمجانها روی زغال یا شعله گاز کبابی میشوند تا پوستشان کاملا سیاه شود. سپس پوست آنها کنده شده و ساطوری میشوند.
گوجه فرنگیها رنده یا پوره میشوند.
سیر ریز خرد شده و در روغن تفت داده میشود تا طلایی شود.
بادمجان ساطوری شده به سیر اضافه شده و تفت داده میشود تا آب آن کشیده شود.
گوجه فرنگی پوره شده به مواد اضافه شده و تفت داده میشود تا غلیظ شود.
نمک، فلفل و زردچوبه اضافه میشوند.
در آخر، تخم مرغها جداگانه نیمرو شده یا به صورت مخلوط به مواد اضافه شده و هم زده میشوند تا پخته شوند.
کی بهت یاد داده؟
مادربزرگم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مادربزرگ مرحومم