این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد سالهای کودکی که از مدرسه میومدم وذوق میکردم وموقع خوردن دوست داشتم آلبالوهاشو بادست بردارم.
مواد لازم:
آلبالو ،شکر ،برنج ،مرغ یا گوشت قلقلی،کره،وته دیگ سیب زمینی،دارچین وگلاب وهل
طرز تهیه:
برنج را شسته وبانمک برای آبکش خیس میکنیم،هسته آلبالو راگرفته وباشکر روی حرارت جوش آورده ،زیاد نه که رنگش تیره شود ،وبعد در الک ریخته تا آب آلبالو جداشود ،گوشت قلقلی رابا پیازرنده شده ونمک وفلفل تفت داده، کنار گذاشته ،وآب برنج که جوش آمد آب برنج راخالی کرده ودر آب جوش ریخته، تا کمی جوش بخورد ومغز برنج کمی نرم شود ،بعد آبکش کرده وسیب زمینی را در کف قابلمه حلقه کرده وچیده کمی که دورش طلایی شد کمی برنج ریخته وکمی پودر دارچین وهل وسه قطره گلاب ومجددا لایه لایه اینکار را ادامه میدیم تا آخر البته پودر دارچین وهل وگلاب کم فقط در حدی که عطر بگیره نه غالب بشه، وشعله را کمتر کرده وقتی بخار در اومد شعله پخش کن وکره آبکرده ریخته ودم کنی گذاشته تا دم بکشد وده دقیقه مونده به آخر پخت از آب آلبالو در دوگوشه برنج میربزیم البته کم تا ته دیگ سیاه نشود وبرنج رنگهای مختلف از قرمز وصورتی سیر وروشن داشته باشد .ویک گوشه دیگر زعفران دم کرده که عطر آن به کل برنج برسد .وبرای سرو وریختن در دیس اون قسمتهای زعفرانی وآلبالویی راجداکرده در بشقابی و طوری میریزم که لایه لایه برنج در دیس رنگارنگ باشه ودر آخر بازم برنج زعفرانی.
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
مادرم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

