Skip to main content

کیک سیب و دارچین

نویسنده: سحر صدارت

این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟

با سردرد مختصری بیدار می‌شوم، دوش می‌گیرم، ماشین لباسشویی را روشن می‌کنم، ظرف‌ها را می‌شویم،برنج خیس می‌کنم، مرغ را مزه دار می‌کنم و به یخچال برمی‌گردانم. در آشپزخانه‌ی کوچکم پشت میز چوبی می‌نشینم و خودم را کش و قوسی می‌دهم، امروز در خانه تنها هستم و این تنهاییِ پر آرامش، موهبت نادری است که کمتر نصیبم می‌شود. از خوشیِ این لحظات که فقط و فقط متعلق به خودم است، تصمیم می‌گیرم کیک درست کنم. کیکی که بوی سیب و دارچینش توی خانه بپیچد و با یک لیوان چای پشت پنجره‌ی پر برف، جانم را گرم کند. پلی‌لیست ابی را در گوشی‌ام باز و اجرا می‌کنم، ابی با غمی در صدا که مخصوص خودش است، می‌خواند: مکن امروز را فردا، که فردایی نمی‌ماند... سیب‌ها را پوست می‌گیرم و هسته‌ها را با دقت جدا می‌کنم. شکر و دارچین روی سیب‌های برش خورده می‌پاشم و می‌روم سراغ آرد و تخم‌مرغ و کره. وقتی مایه‌ی کیک آماده می‌شود و سیب‌ها را در آن می‌ریزم و هم می‌زنم، خاطرات هم مثل بوی دارچین در ذهنم پخش می‌شوند. می‌روم به ده سال پیش، خانه‌ی پدری. پاییز است، آذر بعد از چند ماه دوری، از زور بی تابی مادر، سه چهار روزی را مرخصی گرفته و آمده. مثل همیشه اولین چیزی که ازم خواسته، کیک سیب بوده و حالا روی کانتر آشپزخانه‌ نشسته، سیگار می‌کشد و از نقش زنان در سینمای امروز جهان حرف می‌زند. وسط سخنرانی پرشورش، رو به من که قالب را از فر درمی‌آورم می‌گوید: «نمی‌خواد بذاری سرد بشه، همین الان یه برش از سهمم رو بده.» می‌خندم، می‌دانم از وقتی که بوی سیب پخته و دارچین از لای درِ فرِ قدیمی بیرون آمده و خانه را برداشته، طاقتش تمام شده. بشقاب کیک داغ را سُر می‌دهم روی کانتر کنار لیوان‌های شیر و به کانتر تکیه می‌دهم، تکه‌ای از کیک را توی دهانش می‌گذارد، چشم‌هایش را می‌بندد و با اووووم کش داری می‌گوید: «قول بده این کیک رو فقط برای من درست کنی.» لبخند می‌زنم و سر تکان می‌دهم: « قول» صدای پیامک به زمان حال برم می‌گرداند. مادرم است: «امروز زنگ زد، بازم احوالت رو گرفت. تا کی می‌خوای قهر بمونی؟ توی شهر غریب تنهاست، همه‌ی امیدش به هم‌زبونی و همراهی توئه.» گوشی را توی دستم می‌چرخانم. پیام را دوباره و دوباره می‌خوانم. گلویم خشک می‌شود. چه‌طور بگویم که بعضی زخم‌ها فقط با گذشتن زمان خوب می‌شوند؟ یا حتی شاید اصلاً خوب نمی‌شوند؟ اندوه به دلم چنگ می‌اندازد. اخم می‌کنم. کف قالب را با کمی روغن چرب می‌کنم، با الک آرد روی آن میپاشم تا مطمئن شوم کیک بعد از پخت، سالم و بی زحمت از قالب بیرون می‌آید. مایه‌ی کیک را توی قالب می ریزم و آن را آرام روی میز می‌کوبم تا یکدست شود و بعد هلش می‌دهم توی دهانِ باز و داغ فِر. در فر را که می‌بندم، می‌چرخم و چشمم به عکس فوری و کوچک روی در یخچال می‌افتد. عکسی از من و او در آینه‌ی اتاق پرو فروشگاه تک‌تاز. با لباس‌های عین هم و خنده‌های از ته دل. به دانه‌های برف‌ها که آرام آرام روی لبه‌ی پنجره می‌نشینند نگاه می‌کنم و با خودم فکر می‌کنم آنجا هم برف به همین آرامی می‌بارد؟ تصورش می‌کنم که به برف خیره شده، ژاکت بافتنی را دورش پیچیده و دود سیگارش را از لای در نیمه‌باز تراس بیرون می‌دهد. دلم برای حرف زدن پر شور و هیجانش، برای دست‌های کوچک و نرمش، برای چارزانو نشستنش روی صندلی تنگ می‌شود. عطر چای دم کشیده و بوی کیک که کم کم بلند می‌شود، حس می‌کنم زمان مثل برف، زخم‌های قدیمی را پوشانده و زیر این پوشش، بریدگی‌ها آرام آرام به هم می‌آیند و ترمیم می‌شوند. اندوه و آرامش در قلبم به هم می‌آمیزند. قالب را از فر درمی‌آورم و کنار پنجره می‌گذارم تا خنک شود. عطر سیب و دارچین که در خانه می‌پیچد، گوشی را بر می دارم. از آخرین باری که شماره‌اش را گرفته ام درست یازده ماه می‌گذرد. انگشتم روی صفحه می‌ماند، بوق اول که می‌خورد، دلم چنگ می‌خورد و می‌خواهم تماس را قطع کنم، اما صدای گرفته‌اش توی گوشی می‌پیچد: «توی این هوا، فقط کیک سیب و دارچین تو می‌چسبه...»

مواد لازم:

سیب ۲ عدد پودر دارچین ۱ قاشق چایخوری تخم مرغ ۲ عدد آرد ۱.۵ پیمانه شیر یک سوم پیمانه روغن مایع یک سوم پیمانه شکر یک دوم پیمانه ماست ۱ قاشق غذاخوری بیکینگ پودر ۱ قاشق مرباخوری وانیل ۱ قاشق چایخوری

طرز تهیه:

ابتدا فر را با دمای ۱۷۰ درجه روشن کنید تا داغ شود، سپس سیب‌ها را پوست کنده و بی هسته کنید و درشت برش بزنید. روی آن‌ها کمی شکر و پودر دارچین را بپاشید و کنار بگذارید.
تخم مرغ و شکر و وانیل را با همزن هم بزنید تا کرمی رنگ و پف‌دار شود سپس شیر و روغن مایع و ماست
را اضافه کرده و در حد مخلوط شدن هم بزنید. بیکینگ‌پودر و آرد را باهم مخلوط کرده و روی مواد الک کنید و با لیسک مواد را آرام مخلوط کنید تا یک دست شود.
سیب‌ها را به مایه‌ی کیک اضافه کنید و آرام هم بزنید و در قالب بریزید. پس از ۴۵ دقیقه کیک شما آماده است، نوش جان!

کی بهت یاد داده؟

مجله‌ی آشپزی

این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟

خواهرم