این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
درد نوستالژی من
مواد لازم:
گوشت لیمو عمانی رب گوجه فرنگی پیاز، سبزی قورمه، ادویه، زردچوبه، فلفل
طرز تهیه:
یه روزبهاری3سال پیش که روزه بودم واسه همسرم قورمه سبزی پختم که بریم بیرون بخوریم ولی یکم ازنظرروحی حالم خوب نبود باغذاهام رفتم. بیمارستان اونموقع هنوزازدواج نکرده بودیم تازه آشنا شده بودیم وقتی اوم دبالای تختم بهش گفتم همین جاتوبیمارستان غذاروبازکن بزاردهنم به اصرارمن قبول کردخیلی ذوق داشتم میدونستم همه مرداقورمه سبزی دوس دارن مخصوصا این قورمه سبزی
خلاصه سرم تموم شد بقیش رولب دریا خوردیم اون بهم گفت اولین غذای مشترکمون ومن. مسخرش کردم الان بعد3سال دیگه نتونستم مثل قبل درست کنم چون اون اصلاقورمه سبزی دوس نداره😂جهت اطلاع خانم هابگم که گولتون نزنن 😘خواستم این تجربه زیباوخاطره بیمارستان روباهاتون به اشتراک بزارم امیدوارم ازش لذت ببرید بااین دستورپخت خاطره بسازید
اینجابوشهراست
آبی ترین ساحل نیلگون خلیج فارس پذیرای شماشیرزنان ایرانم است
کی بهت یاد داده؟
آبجی بزرگ
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
همسرم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

