این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
لحظات جنگ تحمیلی وبمباران عراق به شهرهای ایران شرایط سخت آن ایام، همدلی واتحاد مردم بایکدیگر، مقاومت در مقابل تمامی مشکلات.
مواد لازم:
رشته پلویی، نمک، روغن حیوانی، کشمش پلویی
طرز تهیه:
مثل تهیه برنج، آب می گذاريم جوش بیاید، سپس مقدار کمی نمک درآن میریزیم، بعد رشته های پلویی را به دو قسمت کرده و در آب جوش ریخته و هم میزنیم. مثل برنج مقداری خام از روی گاز بر می داریم و آبکش میکنیم، سپس مواد کشمش پلویی را لابه لای آن میریزیم ودم کش میاندازیم، بعداز یک ربع به آن روغن حیوانی را اضافه میکنیم. با چنگال رشته هارا جدا میکنیم که بهم نچسبد وبعداز 5دقیقه خاموش میکنیم، غذا آماده است.
این غذا را مادرم وقتی بچه بودم درزمان جنگ که بمباران بود و چیز زیادی در منزل نداشتیم،حتی برنج یا نان و نمیشد بیرون برویم و خرید کنیم. شبها برق میرفت و نمیتوانستیم روشنایی به جز شمع داشته باشیم. ما هم گرسنه بودیم. آن رادرست کرد، این غذا فوقالعاده خوشمزه بود، گوشت وبرنج نداشت، اما تا ساعتها ماسیر بودیم وانرژی گرفتیم.
خاطره خوبی ازاین غذای خوشمزه دارم. من یاد گرفتم که در شرایط سخت با مواد کمی که در دسترس داریم، میتوانیم غذای لذتبخش درست کرد.
سالهای زیادی از زمان جنگ گذشته و 28سال است که مادرم فوت شده، اما گاهی به یاد خلاقیت مادرم و آن دوران خوب که همه در کنار هم در شرایط سخت نیز از زندگی لذت میبردیم. این غذارادرست می کنم.
روحش شاد ویادش جاودان🌹
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مادر عزیزم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

