این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
ياد زمان كودكيم سفره پهـن ميكرديم هـمه دور سفره جمع ميشديم زمستون هـواى سرد والر نفتى روشن كترى اب روش ميجوشيد براى چايى اون زمانهـا گاز نبود كه بخاريمون هـم نفتى بود ولى ارامشمون بيشتر بود
مواد لازم:
گوشت گوسفند لوبيا قرمز يا چشم بلبلى سبزى قورمه ليموعمانى ابغوره نمك زرد چوبه پياز
طرز تهیه:
گوشت ولوبيا رو كه ازقبل خيسانديم رو با پياز تفت ميديم زردچوبه نمك ميريزيم ميزاريم با شعله ملايم ميپزه بعد سبزی رو كه ازقبل سرخ كرديم رو با ليمو عمانى وابغوره به گوشت اضافه ميكنيم ميذاريم جا بيفته برنج رو هـم ابكشى درست ميكنيم وقتى خواستيم بريزيم تو ابكش رشته رو اضافه ميكنيم دو دقيقه بعد ابكش ميكنيم
کی بهت یاد داده؟
از مادر بزرگم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
روح مادر بزرگهـاى سرزمينم شاد تقديم ميكنم بهمادر وبرادرم وهـمسرو فرزندانم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

