این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
سیزده بدر که میشد صبح زود پدرم میرفت پای پَره و از صیادا ماهی سفید میخرید میومد خونه با هفتاد هشتاد تا ماهی سفید که باید با مادرم آمادشون میکردیم برای شور کردنشون پدرم درشتترین و گوشتی ترین ماهی رو برای همین مالاوابیج جدا میکرد و مادرم واسه نهار سیزده به در درستش میکرد آخ نگم از مزه اون ماهی و خاطرات دور هم خوردنش تو روز سیزده به در هر چند اون موقع همیشه غر میردم که چرا نمیریم بیرون گشت و گذار و همیشه خونه میمونیم ولی الان دلم لک زده واسه اون لحظها برا پدرم ،برا دور همیمون،برا اون همه خیر و برکت،برا اون ماهی سفیدا، برا اون دبیجا و اشپلی که بعدش میخوردیم برا گذشته🥲
مواد لازم:
ماهی سفید گردو رب انار سبزی گشنیز چوچاق خالیواش سیر گلپر
طرز تهیه:
سبزی و گردو رو چرخ میکنیم سیر رنده شده و رب انار و گلپر نمک و فلفل بهش اضافه میکنیم و مخلوط میکنیم فلس ماهی رو میگیریم و شکمش رو خالی میکنیم میشوریم و داخل شکم رو با مواد پر میکنیم بعد با نخ میدوزیم روی گوشت ماهی چند تا شیار ایجاد میکنیم تا یکنواخت سرخ بشه روغن رو داغ کرده به ماهی نمک میزنیم و در روغن داغ سرخ میکنیم یکم از مواد داخل شکم رو جدا گانه با کمی رب گوجه تفت داده و آب جوش مخلوط میکنیم روی حرارت میزاریم تا به روغن بیوفته بعد از این که هر دو طرف ماهی خوب سرخ شد روی ماهی ریخته و پلو و نارنج و زیتون پرورده سرو میکنیم😋😋
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به پدرم