این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
من و به دوران نوجوانی انداخت داشتم قصه میگفتم خودم انگار دراون لحظه شیرین وخوشحال بودم ازاینکه غذای مورد علاقمو یاد گرفتم وجلوی چشمم ظاهر میشد
مواد لازم:
پیاز رنده شده که آبش و بگیریم گوشت چرخ کرده سماق نمک زردچوبه...وجعفری خورد شده
طرز تهیه:
طرز تهیه رو تو قصه مطرح کردم
کی بهت یاد داده؟
از مادر عزیزم من به این غذا ازوقتی که کوچیک بودم علاقه داشتم یه روز از مدرسه آمدم به مادر گفتم مایل هستم شامی درست میکنی منم کمکت کنم ویادبگیرم وقتی یه موقع بیرون کارداشتی حداقل این غذارو درست کنم مادر م چیزهای که لازم بود پیاز ودادرنده کردم ادویه ونمک را خودش اضافه کرد وهم مامانم ورز میداد وهم من بداتمامکارمامانم روش نایلون کشید ۲ساعتدریخچال گذاشت که مواد خودشونو بگیره جالب اینجا س موقع شامی سرخ کردن مادرم میگفت واسه خودت و خودت درست کن اول کارم خیلی ریز درست میکردم بد چندین بار درست کردن الان شامی من تو کل خانواده حرف نداره
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مادرم که همیشه تعریف میکنه
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

