این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد قدیما که تو خونه قدیمی حیاط دارمون با مامان بزرگم مامانی زندگی میکردیم و هرروز ظهر عطر غذاهای شمالی تو فضای خونه میپیچید و ما دم در اتاقش صف میکشیدیم و تماشا میکردیم اونم با مهربانی مارو صدا میکرد سر سفره پارچه ای گل گلیش و برامون غذا میکشید.
مواد لازم:
گردو گوشت سبزیهای محلی بادمجان آبغوره
طرز تهیه:
گردو و گوشت رو میزاریم بپزه، بعد سبزیهای محلی رو که چرخ کردیم با آبغوره میریزیم توش. حسابی که جا افتاد بادمجانهای سرخ شده رو میریزیم توش، یک ربع دیگه بجوشه و بعد با کته و ماهی دودی سرو میکنیم.
کی بهت یاد داده؟
مادربزرگم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به دختر قشنگم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره: