این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد لحظه هایی که مهمون بود و غذا کم بود و با کمترین امکانات ما ی خورشت آلو ام کنار سفرمون داشتیم و مامانم که همیشه اشاره میکرد شما خورشت آلوبخورین 🥰
مواد لازم:
آلو باغ بابا غلام ..شکر ..پیاز .. روغن
طرز تهیه:
الوهای بابا غلامم که تو یکی از دهات های بروجرد هست و تو اب خیس میکنیم و چون فاطمه زن بابای مامان فیروزه حوصله شستن نداره همه رو با خاک و برگ اینا فقط میریزه تو افتاب خشک میکنه من طی مراحل فراوانی میشورم آلو ها رو میزارم کنار
پیاز داغ میکنم و کمی زرچوبه و کمی نمک میزنم واب میریزمو بعد شکر میزنمم وقتی ی خورده قوام اومد آلوها رو میریزم بعدشم باز اجازه میدم الوها تو شهده بپزه تا قوام بیاد ..کنار مرغ یا بعنوان غذای اصلی میخوریم 😋
کی بهت یاد داده؟
مامان فیروزه
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مامان فیروزه جونم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:
