این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
من تک دخترم و همیشه دست کمک مامانم بودم توی پاک کردن حبوبات یا کارهای کوچیک توی سن کم اما اولین باری که اجازه پیدا کردم که یه کار بزرگانه رو تنها انجام بدم کلاس پنجم بودم. انتخابم عدس پلو بود و داور خونه هم بابام و داداش هام. اونقدر ذوق درست کردن غذا رو داشتم که یادم رفت عدس ها رو پاک کنم و یه سنگ زیر دندونم اومد به روی خودم نیاوردم گفتم هیچ کی نمی فهمه بعد یکی اومد زیر دندون داداشم 😂بعد که داداشم گفت چه آشپزی بابام گفتن داور چشماشو باز کنه به آشپز چه 😂 بعد این جمله چند قاشق بعدی یه دونه بزرگترش اومد زیر دندون بابام... 😂 😂 😂 مامانم گفتم مهم مزه اشه که خوب شده بعد بابام گفتن فقط یه خورده شوره یه ذره هم سنگ داره وگرنه عالیه باباجان. 😂 😂 😂
مواد لازم:
برنج، عدس، سویا، روغن، پیاز
طرز تهیه:
١.عدس آبپز میشه
٢.سویای از قبل خیس شده با پیاز تفت داده میشه و نمک و زردچوبه و فلفل میزنیم
٣.برنج رو آبکش یا کته می کنیم و ده دقیقه به برداشتن برنج که بود سویا عدس رو می ریزیم کنار برنجا که بخار برنج رو بگیره.
کی بهت یاد داده؟
مامان
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
مامانم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

