این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد مهمونیهای خونه مامان بزرگه با همه دایی ها و خاله ها و بچه هاشون که حداقل ۲۰ نفر سر سفره بودن و با لذت غذا رو میخوردیم و دور هم کیف میکردیم مثل شب یلدا و شب عید 😢❤️
مواد لازم:
گوشت لوبیا قرمز پیاز لیمو عمانی نمک فلفل و زردچوبه سبزی مخصوص که شامل تره جعفری شنبلیله معتقد بودن فقط همین سه تا ترکیب عالیه مثل الان گشنیز و اسفناج قاطی نمیکردن
طرز تهیه:
اول پیاز رو تفت میداد سبک که میشد گوشتهای درشت خورد شده و ماهیچه رو توش تفت میداد با نمک و فلفل زردچوبه ایی که قاطی میکردن و توی قوطی فلزی نگه میداشتن مزه دار میکرد و بعد هم آب میریخت تا بپزه حالا نوبت سبزی تازه ایی بود که همونموقع خورد و سرخ میشد و وقتی با هم ترکیب میشدن تا سر کوچه بوش میومد وقتی لیمو عمانی رو سوراخ میکردن بوش چند برابر میشد حالا وقتی با برنج ایرانی که زعفرون و روغن زرد توش زده بود و میکشیدن تو دیس که دیگه نگم از طعم و بوش که از بچگی بوش تو بینی همه نوه هاش هست و مثل من با به به و چه چه ازش یاد میکنیم یه سفره داشت که توش عکس چلو کباب بود ولی همیشه موقع مهمونی توش قرمه سبزی میخوردیم با سبزی خوردن تازه نگم براتون یادش بخیر
کی بهت یاد داده؟
مامان بزرگم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مامان قشنگم مامان دهی که الان پیش همدیگه غذای بهشتی میخورن
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

