این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟
لحظه های که همه خانواده با یه غذای ساده ، چقدر شاد و خوشبخت بودیم ، عطر غذای خوشمزه تو حیاطی که ایونش آبپاشی شده شده بود ، حوض آب تمیز ، و میز سماوری که کنار ایون میذاشت و با چایی خوشرنگ پذیرایی میکرد .
مواد لازم:
سبزی کوفته معطر. برنج . گوشت چرخ کرده. پیاز . ادویه ، دو تا گوجه فرنگی ، شامل زردچوبه و فلفل سیاه
طرز تهیه:
چه لحظه قشنگی بود وقتی مامان بزرگ میگفت چی دوست دارین ، منم میگفتم کوفته ، نیم کیلو سبزی کوفته که شامل تره و کشنیز و ریحون و مرزه و ترخون میشد رو خورد میکرد با یک پیمونه برنج و یک بسته گوشت و یک پیاز و ادویه ها ( که مامان بزرگ میریخت تو هاونگ سنگی و با دسته چوبی خوب میکوبید ) تو قابلمه میریخت و با گوشتکوب میکوبید ، بعد ورز میداد، تو قابلمه دیگه ای پیاز رو تفت میداد ، زردچوبه و فلفل سیاه میریخت دو تا گوجه خورد میکرد ، تفت میداد، بعد دو تا لیوان آب میریخت، جوش که می یومد ، اولین کوفته رو که گرد میکرد میگفت ۵ تای اول رو بنام پنج تن میندازیم تو آب جوش که وا نره ، و بعد بقیه ش رو ، یکساعت بعد کوفته تند خوشمزه آماده بود ، با سبزی خوردن و ترشی و نون سنگک تازه ، 😊😇
مرسی مامان بزرگ که یادم دادی قربونت برم .
روزت تو آسمونا مبارک❤❤❤
کی بهت یاد داده؟
مامان بزرگ
این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟
مامان بزرگ