این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
ما هر وقت قیمه داریم یاد مادربزرگم میفتیم بچه بودیم مادربزرگم نوه هاشو دعوت کرده بود توی قیمه شوید ریخته بود نگو توی شیشه شوید پر مورچه بوده چون چشمش ندیده بود قیمه کلا توش مورچه بوده😂
مواد لازم:
گوشت تکه ای،لپه ،رب،پیاز،لیموعمانی ،چوب دارچین،زردچوبه و فلفل نمک
طرز تهیه:
ابتدا پیاز خرد کرده کمی تفت میدیم و گوشت اضافه میکنیم زردچوبه و فلفل اضافه میکنیم و کمی که گوشت تغییر رنگ داد میزاریم با چوب دارچین بپزه ،بعدش لپه من دو بار میجوشونم آبشو میریزم بیرون بعد با رب و زردچوبه تفت میدیم تا رب رنگ باز کنه و به گوشت که نیم پز شده اضافه میکنیم ده دقیقه آخر لیمو عمانی که تلخیشو گرفتیم اضافه میکنیم و خورشت خوشمزه ما با ی سیب زمینی سرخ شده کنارش محشر میشه
کی بهت یاد داده؟
مامانم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به روح مادربزرگم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

