این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
بوی آش دوغ تو طبیعت بکر روستا و صدای پدربزرگم
مواد لازم:
دوغ، نخود، سبزی آش، برنج، سیرداغ، نعنا داغ، پیازداغ، نمک و فلفل
طرز تهیه:
پدر بزرگم همیشه آشپز ماهری بود. تابستانها که به روستا میرفتم، ساعتها کنارش میایستادم و تماشایش میکردم که چطور با مواد ساده و محلی، غذاهای بینظیری درست میکند. یک روز، ازم خواست که بهش کمک کنم آش دوغ درست کنه. من هم با ذوق قبول کردم. اون با حوصله هر مرحله رو برام توضیح داد؛ از چیدن سبزیهای معطر گرفته تا درست کردن دوغ گازدار. وقتی آش دوغ رو خوردیم، بهترین طعمی بود که تا حالا چشیده بودم. از اون روز به بعد، آشپزی تبدیل به یکی از علاقهمندیهای من شد.
کی بهت یاد داده؟
پدربزرگ
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
پدربزرگ عزیزم