Skip to main content

کته

نویسنده: جمیله برون

این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟

جوونی ، خامی ، مادرشوهر خوبم

مواد لازم:

برنج ، روغن ، پیاز

طرز تهیه:

وقتی تو 17سالگی من به عنوان یک عروس تازه‌ وارد به خانه شوهرم رفتم و تصمیم گرفتم که کته درست کنم. مادرشوهرم خیلی مهربان بود و با خوشحالی قبول کرد که روش درست کردن کته را به من یاد بدهد.

اول از همه، او به من گفت که باید برنج را بشوییم. من هم برنج را زیر آب گرفتم و البته فراموش کردم که در ظرف را ببندم! نتیجه این شد که تمام برنج‌ها در آب پخش شدند و من با خنده گفتم: «خب! برنج هم شنا کرد!»

بعد از شستن برنج، نوبت به سرخ کردن پیاز رسید. من پیاز را در تابه زیاد تفت دادم و ناگهان بوی تند و اشک‌آوری به مشامم رسید. مادرشوهرم گفت: «عزیزم، این بوی پیاز است، نه بوی عروسی!» من تا اشک‌هام را پاک کنم، متوجه نشدم که چقدر پیاز تفت داده‌ام و آنقدر تلخ شده که مادرشوهرم گفت: «ما کته درست می‌کنیم یا گلابی ترش؟»

سپس، گفت که باید آب به برنج اضافه کنیم. من آب را ریختم و اشتباه کردم و به جای آب، از چای که روی میز بود ریختم! مادرشوهرم با یک چهره شوکه گفت: «این کته‌ات چه طعمی می‌گیرد؟!»

در هنگام پخت، من حواسم پرت شد و به جای شعله کم، شعله را زیاد کردم. صدای «ترق و تروق» برنج به خاطر چسبیدنش به ته قابلمه بلند شد. گفتم: «این یعنی برنج من رقصنده است!»

نهایتاً، وقتی کته را در ظرف کشیدم، احساس کردم با تمام سختی‌هایی که کشیدم، خوب شد. مادرشوهرم قاشقش را برداشت و یک قاشق از آن برداشت. بعد با تعجب گفت: «عزیزم، این کته بوی چای می‌دهد!»

در آخر، با کلی خنده و شوخی، نشستم و همگی کته‌ام را نوش جان کردیم. من هم فهمیدم که یادگیری آشپزی هرچند سوتی‌های شیرینی دارد، اما به یاد ماندنی‌تر هم هست!

کی بهت یاد داده؟

مادرشوهرم

این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟

مامان خدیجه

این لحظه‌ی بی‌تکرار با سون خوشمزه‌تره:

ماست خیار
ماست سون پرچرب