این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد لحظه ای میوفتم که زمستون بودو گاز خونمون قطع شده بود بابام شهرستان بود و مامانم بخاطر اینکه سرما نخوریم بتونی یکاری کرده باشه منقل واورد وسط حال خونه برامون قارچ درست کرد هم چایی زغالی هم قارچ بهمون داد هم منقلو برد زیر میز ناهار خوری به صورت کرسی ازش استفاده کرد یادم سختم خوابش میبرد که مبادا اتیش نگیره ولی هیچ وقت یادمنمیره چقدر با گرمای وجودش خونمون گرم بود
مواد لازم:
قارچ .سیخ کبابی. بادبزن منقل. زغال کمی زردچوبه و نمک و فلفل
طرز تهیه:
برای تهیه این غذا نیاز به هیچ چیزی ندارید جز کمی گرما وجود مادر. ..
موادی مثل زردچوبه نمک و فلفل رو اغشته به قارچ میکنیم و بعد قارچ هارو میزنیم به سیخ و از اونجایی که منقل و زغال رو از قبل اماده کردیم روی حرارت میگیرم و بعد از کباب کردن میل میکنیم
کی بهت یاد داده؟
مادر
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مادر عزیزت از جانم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

