این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
مادرم آشپز بسیار قهاری بود. اما دوست نداشت من آشپزی یاد بگیرم. میگفت به موقعش خودت یاد میگیری. میگفت اگه آشپزیت خوب باشه هر شب شوهرت ۱۰ تا مهمون میاره خونه که بریم خونه ما زنم دست پختش عالیه. چون پدرم واقعا اینکارو میکرد. برای همین تا ۳۵ سالگی بوق بوق بودم. البته نیمرو و املت بلد بودم. ماکارونی خوب میشد. اما لوبیاپلوهام یه خط درمیون شفته میشد. ۳۵ سالم که شد متاسفانه مادر عزیزم فوت کرد. از اونجا همیشه غذای خوب خورده بودم و آشپزی هم بلد نبودم هم دلم برای مادرم خیلی تنگ میشد هم برای دستپختش. یه شب که رفته بودم تئاتر جشنواره ببینم دیروقت اومدم خونه و یکم کار داشتم و خونه رو مرتب کردم و ظرفامو شستم و حیاطو شستم و یه نیمرو درست کردم و پای تلویزیون خوردم و گفتم یکم تلویزیون ببینم و بخوابم که صبح باید دوباره میرفتم تالار برای دیدن نمایشها. یهو به شکل خیلی مسخرهای هوس باقالی پلو با گوشت کردم. باقالی خشک داشتم. گوشت و سبزی هم داشتم . حالا ساعت چنده؟! ۱۲ شب گذشته! رفتم تو آشپزخونه و شروع کردم به پخت و پز. خلاصه اینکه ساعت ۳ صبح با چشمای خابالو داشتم یه باقالی پلوی مزخرف که باقالیاش زیر دندون خرت و خرت میکرد و گوشت هم که نپخته بود میخوردم و به خودم بدوبیراه میگفتم. الان دیگه دستپختم عااااالی شده. خودم خیلی راضی نیستم اما بقیه اعضای خونواده و دوستان و فامیل ، همه خیلی از دستپختم تعریف میکنن. ناگفته نمونه که همسرم خیلی کمکم کرد تا بفهمم مشکل غذاهام چیه. حالا هر وقت سبزی پلو درست میکنم احساس میکنم مادرم دور و برمه و بوشو حس میکنم و صورت زیباشو انگار میبینم.
مواد لازم:
برنج، سبزی پلویی، باقالی،گوشت، پیاز ، سیر تازه، ادویه
طرز تهیه:
برنج رو میجوشونیم با باقالی. آبکش میکنیم. ته قابلمه ته دیگ دلخواه رو میندازیم و لایه به لایه برنج و سبزی میریزیم و روش یه لیوان آبجوش میریزیم میذاریم با حرارت کم دم بکشه. وقتی حسابی بخار افتاد روش یکم روغن میگردونیم و یک ربع دیگه میذاریم دم بکشه و خاموش میکنیم. گوشت که به تکههای بزرگ تقسیم شده رو با یه پیاز خرد شده تفت میدیم و ادویهها رو ( ادویهها فلفل سیاه و قرمز و دارچین و زردچوبه) اضافه میکنیم و یکم دیگه تفت میدیم و آب جوش میریزیم میذاریم بپزه. آخر کار نمک و یکم آب نارنج میریزیم و خاموش میکنیم.
نوش جان
کی بهت یاد داده؟
خودم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
روان مادر زیبا و عزیزم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

