این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟
لحظه ای که با لذت و خستگی غذا رو میخوردم و میکغتم هنوزم آدمای خوب هستن
مواد لازم:
۲عدد تخم مرغ ۲پیمانه برنج سینه مرغ یک تکه کامل پخته و ریش شده زرشک نصف پیمانه ماست سون ۱پیمانه روغن نصف پیمانه گلاب۲ قاشق غذاخوری زعفران به میزان لازم نمک و فلفل به میزان لازم
طرز تهیه:
من یادمه این غذا رو از دوست همسایه یاد گرفتم زمانی که خیلی باهاش صمیمی نبودم .یه شب که خسته از سرکار با همسرم تو زمستون برگشنیم خونه و من تو مسیر به این فکر میکردم شام چی بزارم جلو در خونه سوپرایز شدم سهیلا خانم همسایه یه قابلمه تهچین با عشق گذاشته بود برام که از سر کار برگشتم شام داشته باشم.هنوزم که یادم میاد یه حس شیرینی میاد تو وجودم.ومن بعد خوردنش دستورشو ازش گرفتم.
ابتدا مرغ رو میپزیم و تکه ای ریش میکنیم
بعد برنج رو دونتر ابکش میکنیم
بعد تخم مرغ هذ رو یکی یکی اضافه و خوب هم میزنیم در همین حین ماست و گلاب و مرغ وزعفران و روغن ونمک و‌فلفل سیاه رو اضافه میکنیم و خوب مخلوطشون میکنیم نیم ساعت استراحت میدیم تا مواد خوب به خورد هم برن ودر آخر برنج دون شده رو اضافه و دورانی هم میرنیم ودر قابلمه مورد نطر میریزیم و۱ساعت دم میدیم وآخر با زرشک تزیین میکنیم به همین آسونی.یه طعم بهشتی میده حتما امتحانش کنید
کی بهت یاد داده؟
دوست همسایه
این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟
به همه کسانی که دنبال خاصترین ها هستن
این لحظه‌ی بی‌تکرار با سون خوشمزه‌تره:
