این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
مادر بزرگم کشاورز بودن ظهر بعد کار مزرعه با عجله غذا درست میکرد با همه محصولات خودشون واین غذا راحترین غذا بود هم بوی خوبی داشت هم مزه اش خاص بود البته از دست مادربزرگ.
مواد لازم:
برنج شمال گوجه محلی روغن محلی آب و نمک
طرز تهیه:
برنج و میشوریم بعد یه بند انگشت ب میریزیم بعد گوجه ها رو میشوریم و داخل برنج خورد میکنیم البته نباید زیاد درشت باشه نباید هم ریز باشه. بعد نمک و روغن به مقدار کافی میریزم و هم میزنیم وقتی آب برنج تموم شد با دمکنی دم میذاریم. این غذا از صدتا چلو کباب بیشتر میچسبه با سالاد شیرازی چه شود.
کی بهت یاد داده؟
مادر بزرگ
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
مادربزرگ مرحومم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

