این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
لحظه ای که همگی بدون هیچ دغدغه و مشکلات امروزی دور هم جمع بودیم و خوش بودیم.
مواد لازم:
یادش بخیر قصه من ماله ۳۰ ساله پیش هست، زمانیکه داداشام و آبجیام و خودم مجرد بودیم و همگی تو یه خونه بودیم. مامانم همیشه ماه رمضان موقع سحر بیدار میشد و ما ۵ تا بچه رو برای سحر بیدار میکرد، اولش خیلی سختمون بود بیدار شویم ولی وقتی بیدار میشدیم و غذاهای خوش مزه مامانم رو میخوردیم دیگه ساکت نمیشدیم، مخصوصا وقتی که غذا خرما پلو بود واقعا براش سرودست میشکوندیم خیلی خوشمزه بود، هممون با ولع میخوردیم و بعد از مسواک و خوردن چای و خواندن قرآن و نماز دوباره میخوابیدم. دلم خیلی برای اون شبا اون سحرها تنگ شده. یادش بخیر. برنج ۴پیمانه خرمایی بدون هسته ۲پیمانه روغن یک استکان نمک به میزان لازم
طرز تهیه:
ابتدا خرماها را شسته و هسته های آنها را جدا میکنیم و کنار میزاریم تا آبش بره. وقتی آب خرماها خارج شد در کمی روغن تفت میدهیم و کنار میگذاریم. بعد برنج رو میشوییم و وقتی بعد از آبکش کردن خواستیم دم کنیم یک لایه برنج و یک لایه خرما میریزیم و میگذاریم ۲۰ دقیقه دم بکشد.
غذای خوشمزه و مقوی ما آماده اس. این غذا برای سحرهای ماه رمضان بسیار عالی است.
کی بهت یاد داده؟
مامان جون
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
مامان مهربونم