این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
ناهار ظهر عید قربان که بابا بزرگ گوسفند قربونی میکرد و همه دور هم ناهار ابگوشت کشک داشتیم ارام و بعدش هم گوشت کوبیدش با نون سنگک و سبزی و پیاز میخوردیم و ما نوه ها میرفتیم تو اتاق خواب و بازی و بازم شب از غذای مونده ظهر میخوردیم به هوای دور هم بودن الان از اون جمع خیلی ها آسمونی شدن و خیلی ها مهاجرت .یادت بخیر کودکی ...
مواد لازم:
نخود و لوبیا و بادمجون و کشک و پیاز و ادویه و گوشت و نعنا داغ
طرز تهیه:
نخود لوبیا را از یک روز قبل خیسانده و بعد با گوشت و پیاز پخته و کمی نمک و فلفل سیاه اضافه کرده و بعد دو سه ساعت بادمجان پخته اضافه کرده و د راخر کشک و نعنا سرخ کرده اضافه میکنیم
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
خانواده خودم و همسرم و برادرم در کانادا که مطمئنم هوس کرده