Skip to main content

آش دوغ

نویسنده: حسن خسروی

این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟

لحظه ای ک تمام وجودتو برای انجام ی کار برای ی نتیجه و آینده عالی میزاری ولی ذر 1 ثانیه سر ی اتفاق از عرش به فرش تنزل پیدا میکنی و باز برای چندین مرتبه تلاش میکنی تا به اون مراد دلت برسی و از خواسته هات و آرزوهات دست بر نمیداری .

مواد لازم:

سبزی خرد شده - کدو ریز شده- برنج نیم دانه - دوغ - ادویه

طرز تهیه:

باسلام
از اونجایی ک بنده و همسرم علاقه زیادی به طبیعت داریم ی سفر یک روزه به همراه دوتا از دوستان نزدیکمان که مثل ما متاهل بودن برای یک روز خاطره انگیز دیگه آخر هفته دلمان به جنگل زدیم .
ابتدا ما از همسرامون درخواست یک آش دوغ داغ آتشین کرده بودیم که آنها از پختن آن ممانعت کردن و گفتن یک روز ما دل به استراحت و گشت اطراف میزنیم شما دوتا آقایون آش رو راه بندازین ببینیم چیکار میکنین ماهم برای اینکه غیرت مردونگی خودمان رو پاییین ندازیم گفتیم چششم آش دوغ با ما شما به استراحت و گشت و عکس با طبیعت بپردازین.
ما دونفر بعد جمع کردن هیزم و شستن دیگ غذا شروع به ریختن مواد لازم آش دوغ کردیم .
ابتدا سبزی ها و برنج رو شستیم و پاک کردیم و باچاقو تیز روی تخته سبزی رو خرد کردیم بعدش رفیقمون کدوهارو به صورت حبه های ریز شده دراورد بعد اینکه هیزم اتش روشن کردیم و دیگ روی آتیش قراردادیم و تمامی مخلفات از چند باطری دوغ محلی رو ریختیم درکنارش سبزی خرد شده و برنج و کدوهارو بهش اضافه کردیم عطر و بوش بعد چند دقیقه پختن بی نظیر بود مرحله آخرای جا افتادن کامل آشمان بود ک صدا زدیم همسرای عزیزمون برا نوش جان کردن آش دوغ تشریف بیارین در این لحظه رفیق عزیزمون برای آوردن آش روی سفره دوتا دسته دیگمون رو بلند میکنه و یکی از دسته ها از شدت گرمای آتیش شکسته میشه و تمامی آش دوغ بر روی زمین گل جنگلی ریخته میشه و همه ما نگاهای مات و مبهوت به این آش دوغ داشتیم ک ای وااای کلی زحمت هاا به حدر رفتش و همه ما از این آش دوغ بی نصیب شدیم . همسرای گرامی هم منت این سرمان انداختن که شما آقایایون از پس یکی از کارای خانمها برنیومدین .
و این داستان آش نخورده و دهن سوخته همیشه یادمون تا ابد موندگار هستش .
امیدوارم که لذت برده باشین .
ممنون از تمامی همکاران سولیکو کاله بابت زحمتتاشون

کی بهت یاد داده؟

همسر

این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟

تقدیم به همسر عزیزم ک تمامی خاطرات و قصه های زندگیم کنارش رخ میده