این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
دوران نوجوانی که هیچ دغدغه و قُصه با کمترین امکانات رفاعی اما شاد وشیطون ورازی یاد اون روزای دوران خانه پدری بخیر
مواد لازم:
دمه گوسفندی
طرز تهیه:
یادمه مامانم هر وقت روغن دمه درست میکرد
بعد از چند ساعت که طول میکشید دمه ها روغن خودشون رو پس بدن در همان حالت داغ و روی حرارت کم چند تکه نان لواش مینداخت داخل روغن بعداز چند دقیقه نونا توی روغن داغ برشته و سرخ میشدن من و خواهرام عاشق این نان روغنی بودیم خیلی برشته و ترد میشد که بیشرین لذت خوردنش رو داشت
کی بهت یاد داده؟
مامانم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
او ۱۴ سالی که خانه پدرم بودم ودوتا خواهر از خودم کوچکتر بودن بهترین قصه های زیبا رو داشتم بعد اون ازدواج اجباری و زندگی بدون چاشنی عشق