این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟
اسم مامان بزرگم خانومی بود🫠🤍 دستپختش فوق العاده بود👌🏻، همیشه وقتی حالش خوب بود برامون مخلوط پلو درست می کرد…قارچ هاش حتما باید سفید و تازه میبودن، هرچی خورد می کردیم به نظرش کم بود! میگفت مادر یا غذا نپز! یا وقتی غذا میپزی درست و حسابی بپز👍🏻 غذا باید مزه داشته باشه؛ عاشق زعفرون بود، دستش به کم نمیرفت، تا این پلو دم بکشه از عطر زعفرون و کره دلمون آب میشد. یادش بخیر هنوزم به عشق خودش درست میکنم.
مواد لازم:
برنج 🍚فیله مرغ🍗، قارچ، زعفران👌🏻، فلفل دلمه سبز🫑زرشک،کره🧈خلال پسته و بادام
طرز تهیه:
اول برنجی که از قبل خیس کردیم و آبکش می کنیم و کنار میذاریم…
فیله های مرغ و با نمک و زعفران مزه دار
می کنیم و در کره تفت میدیم،
(لطفا تو ریختن کره و زعفران دست و دلباز باشید😊👍🏻) در همون ماهیتابه، به ترتیب قارچ های ورقه شده و فلفل دلمه ای نگینی و اضافه می کنیم، کمی که تفت خورد، مخلوط و کنار میذاریم…
حالا ته یک قابلمه لایه به لایه برنج آبکش شده و مواد تفت داده شده رو اضافه
می کنیم، در آخر زعفران دم کرده رو، روی کل برنج میدیم و به مدت نیم ساعت دم
می کنیم، در نهایت این مخلوط پلو خوشمزه رو داخل دیس بکشید و با خلال پسته و بادام و زرشک اعلاے سرو کنید👌🏻
نمیدونید چه عطر و طعم بهشتی داره.
کی بهت یاد داده؟
مامان بزرگ عزیزم
این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟
مامان بزرگ عزیزم که در بین ما نیست🤍
این لحظه‌ی بی‌تکرار با سون خوشمزه‌تره:
