این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
دوران کودکی
مواد لازم:
عشق
طرز تهیه:
دلتنگی برای دستپخت مادر سن و سال و منطق نمی شناسه، حتی اگر بهترین غذاها رو در بهترین رستوران ها بخوریم باز هم رستوران ستاره دارمان آشپزخونه ی مادر است. مادر من یک زن ساده ی روستایی بود.ی ادمه تابستون ها برای برداشت محصول برنج به روستا میرفتیم (به خونه ی اجدادی پدرم) مردها مشغول کار و برداشت می شدن، مادر هم مشغول تهیه غذا برای کارگرها، ما بچه ها هم مشغول بازی .هیچ وقت طعم اون غذای ساده که توی بشقاب های روحی میخوردیم از یاد نمیبرم.غذایی ساده ولی لذیذ. لذیذ بخاطر عشقی که مادر چاشنی غذا میکرد، لذیذ بخاطر جمعی که بود ، لذیذ بخاطر صفا و صمیمیتی که بود، لذیذ بخاطر وجود مادری که دیگه نیست.
مواد لازم :
گوجه
روغن
پیاز
و عشق مادر
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
مادرم
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

