این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یاد سال ۶۲ که خونمون تهران بود . تهران پارس قنات کوثر . برف ، بازی های کودکانه و جمع شدن فامیل دور همدیگه
مواد لازم:
سیرابی گوسفندی یک دست ، عدس ریز ایرانی دو پیمانه، اسفناج پاک شده یک کیلو ، ترخینه ملایر ده عدد ، پیاز درشت ۶ عدد ، سیر یک بوته ، نعناع خشک شده ۴ قاشق غذا خوری ، نمک ، فلفل سیاه و زرد چوبه به میزان کافی ، چوب دارچین چند عدد، نان لواش محلی ملایر دو عدد ،سینی بزرگ گرد استیل یک عدد
طرز تهیه:
یادش به خیر زمستون که میومد با برف های قشنگش وقتی مدرسه به خاطر بارش برف تعطیل مبشد تازه خوشحالی ما شروع میشد. خونه ما دو طبقه بود . طبقه بالا ما بودیم و طبقه پایین داییم اینا . مادر جون می اومد خونه ما و بساط پختن ترخینه و جمع شدن خانواده دور هم و خوشحالی ما بچه ها اونقدر حالمون رو خوب میکرد که با وجودی که چهل سال از اون روزها میگذره بازم وقتی یادش می افتم لبخند رو صورتم نقش میبنده . اما دیگه مادر بزرگ رفته خونه آخرت و هیچ چیزی مثل اون روزا نمیشه . حالا میخوام ترخینه دوغ ملایر رو با روش مادر بزرگم بهتون آموزش بدم .
اول از همه سیرابی رو که از قبل تمیز و شسته و به اندازه برش های ۴ سانتی متری خرد شده با پیاز ، فلفل سیاه ، چوب دارچین ،چند حبه سیر و چند عدد نخود تو زودپز میپزیم تا کامل نرم بشه .
سه تا از پیاز ها رو نگینی خرد میکنیم سرخ میکتیم و وقتی سبک شد نمک ، فلفل و زرد چوبه اضافه مبکنیم تا خوشرنگ بشه ، ترخینه ها که از شب قبل بهتره خیس خورده باشن رو به همراه عدس به پیاز اضافه میکنبم . چند پبمانه آب هم اضافه مبکنیم و به مدت دو سه ساعت تا وقتی که عدس نرم بشه و گله های تزخینه کاملا باز بشه و پخته بشه میذاریم بپزه . مدام آش رو به هم میزنیم که ته نگیره ولی آبش کم بشه. وقتی سیرابی پخت چوب های دلرچین رو ازش جدا مبکنبم و با پیاز ها و سیری که دیگه با اینهمه پختن له شده به قابلمه حاوی آش ترخینه و عدس اضافه میکنبم و حدود یک ساعت با هم بپزن تا آبش غلیظ بشه . اسفناج ها رو هم نیم ساعت به خوردن آش خرد میکنیم ، خیلی ریز نشه اما درشت هم نباشه، به آش اضافه میکنیم و دیگه در قابلمه رو نمیذاریم تا رنگ اسفناج ها سبز بمونه. بهتره نمک غذا رو بچشیم که خوش نمک باشه .
حالا قسمت جذاب ماجرا اینجا شروع میشه که کع اون سینی استیل نون لواش رو پهن مبکنبم تا سطح سینی رو بپوشونه. حتما باید نون لواش محلی ملایر باشه که ضخیم هم هست و اغلب به صورت خشک شده هم نگهداری میشه . روی نون ها رو آش میریزیم . دوباره روی آش نون میذاریم و دوباره روی نون آش میریزیم .
این سینی رو روی کرسی میذاشتیم و هر کسی از تو سینی برای خودش تو بشقاب گود میریخت و با پیاز سفید محلی ملایر نوش جان مبکرد . همه وجودمون با دستپخت مادر جون (مادر مامانم که سال ۶۷ به رحمت خدا رفتن ) گرم میشد . جون میگرفتیم و بعدش همه زیر کرسی خوابمون میبرد. امیدوارم این آش رو با این روش بپزید و نوش جان بفرمایید.
کی بهت یاد داده؟
زنده یاد مادر بزرگم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به روح مادر جونم که نماد یک زن با غیرت بود که تو ۳۹ سالگی مثل یه مرد ۵ تا بچه اش رو بدون پدر بزرگ کرد و هم براشون مادر بود و هم پدر .