Skip to main content

اِشکنه

نویسنده: امیرحسین بهادرزائی

این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟

یاد لحظه هایی که مادر دوستم در قید حیات بود و منو مثل پسرش دوست داشت و برایم کلی دعاهای قشنگ میکرد… کاش میشد باز ببینمش و مثل قدیم خیلی ساده و خوش قلب همه در کنار هم زندگی کنیم… و یه جمله داشت که همیشه بهم میگفت: پسرم با خدا باش پادشاهی کن بی خدا باش هر چه خواهی کن… تقدیم به خواهر زادم کردم که بچه های امروزی این غذا ها ی ساده رو حتی نگاه هم نمیکنن….

مواد لازم:

پیاز،سیب زمینی،سبزیجات تازه،ادویه

طرز تهیه:

اول از همه عشق و سادگی
پیاز هارو خورد کنید تو روغن تفت بدید.
سیب زمینی ها رو با نمک و زرد چوبه و فلفل سیاه رو به پیاز ها اضافه کنید.
وقتی همه چیز کمی سرخ شد آبجوش رو به قابلمه اضافه کنید.
بعد از بیست دقیقه آماده ی میل کردن است.

کی بهت یاد داده؟

مادر دوستم

این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟

خواهر زادم