این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
یه شب که دوتا از خواهرام باخانواده هاشون مهمونمون بودن این غذای خوشمزه رو به همراه دوتا ماهی تابه کباب تابه ای پختم (میلاد خواهرزادم و داداشش مسعود که همکار خودمه توکاله گوشت مرغ نمیخورن )موقع سرو غذا چون اشپزخونه خیلی شلوغ پلوغ بود طبق عادت همیشه قابلمه خورشت رو از رو گاز برداشتم تو سینک ظرفشویی داخل لگن گذاشتم ازقضا میلاد وسواسی تصمیم گرفت قبل غذا دستاشو بشوره دیگه خودتون تصور کنید میکروبای دست میلاد کجا رفت 😨اونموقع کم مونده بود سکته کنم ...اونشب مهمونی رو باهمون کباب تابه ای ها و البته کنسرو ماهی راه انداختم....الان بعد چندسال خاطره اونشب فقط هممون رو میخندونه 😉با آرزوی شادی و خنده تو یلدای امسال برای تک تکتون ❤
مواد لازم:
لپه یک پیمانه، سینه مرغ، پیاز۱عدد ،سیب زمینی ۳عدد متوسط،زردچوبه وفلفل و زعفرون
طرز تهیه:
پیازرو نگینی خردکرده درروغن تفت میدهیم تکه های مرغ رو با پیاز سرخ میکنیم زردچوبه و فلفل رو اصافه کرده سپس یک قاشق رب میزنیم و سپس لپه رو اضافه کرده به میزان کافی آب میریزیم تا بپزد در آخر زعفرون دم کرده رو به غذا اضافه میکنیم تاعذامون رنگ و لعاب بگیره😋
کی بهت یاد داده؟
مامانم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به خواهرزادم میلاد که باعث شد خاطرش از ذهن هیچ کدوممون پاک نشه😂
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره: