این قصه تو رو یاد چه لحظه‌ای انداخت؟
کودکی و اشپزخانه های دهه ها قبل . که مادرانمان با عشق برایمان غذا پختند . و ما بزرگ شده لقمه های عشقیم.
مواد لازم:
گوشت گوسفندی.میوه به . هل.الو
طرز تهیه:
توی بچگی همسایه ای داشتیم که خونش یه مطبخ قدیمی داشت . تو محله های قدیمی تهران سمت بازار زندگی میکردیم.همسایه خیلی پیر بود و ما بچه ها خرید های روزانه اون و انجام میدادیم.اون هم مارو مهمون میکرد به ناهار تو قابلامه مسی و سفره پارچه ای گلدوزی شده و تنگ دوغ بشقاب های گل سرخی.
اول پیاز رو تف میداد تازه سبک شه بعد گوشت رو اظافه میکرد و کمی زعفرون میزد با ادویه. بعد از پخت گوشت . به رو تو کره تفت میداد و کمی کمی رب میزد. الو رو اضافه میکرد با دون های هل. بعد همگی رو اضافه میکرد تو گوشت تا جا بیوفته.
این خورشت با نون و هم با برنج خورده میشه.بپزید و برید بهشت
کی بهت یاد داده؟
پیرزن همسایمون تو کودکی بهم یاد داد. یه خورشت کاملا ایرانی
این قصه رو به چه کسی تقدیم می‌کنی؟
به مادرم و و تمام مادران ایران زمین
این لحظه‌ی بی‌تکرار با سون خوشمزه‌تره:
