این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
لحظه ای که درخونه پدر ی راباز می کردم ومی رفتم داخل خونه ،مثل همیشه عطر غذای مادرپرشده بود توخونه ،وپدرومادرم دراون خونهی باصفا نشسته بودن و به محض شنیدن صدایم دوتایی می گفتن بیا تو، وای خدای من ،چشمام پراشک شد، چقدردلم برای اون روزا تنگ شده،کاش میشد یک بار دیگه مامانم برام چایی می ریخت. پدر ومادر آسمانی من روحتون شاد، چقدر خوب بودین،برای من تکه ای از خدا بودین.
مواد لازم:
کدو،برنج نیم دانه،نخود ولوبیاسفید،کشک،پیاز،روغن،ارد،نعنا،نمک وزرد چوبه
طرز تهیه:
مامان من خدا رحمتش کنه ،دست پختش حرف نداشت،هر غذایی می پخت ،خوشمزه بود چون با عشق وعلاقه آشپزی میکرد. نخود ولوبیا راکه قبلا خیسوندیم میذاریم بپزه،قابلمه راروی حرارت میذارم،دوپیمانه برنج رابا آب میذاریم بپزه،کدو را به دوصورت می تونیم به غذا اضافه کنیم، میشه جدا بپزیم،بعد بکوبیم به غدا اضافه کنیم و یا کدو را رنده کنیم و به برنج در حال پخت اضافه کنیم(مادرم همیشه رنده می کرد)نخود ولوبیای پخته شده را به غذا اضافه می کنیم، برای اینکه غدا لعاب داشته باشه دوقاشق آرد وزرد چوبه رادر نصف لیوان آب سردحل می کنیم وبه غدا اضافه می کنیم ،هم می زنیم تا غدا یک دست شود. درمرحله آخر کشک و نمک راضافه می کنیم ،ومی گذاریم چند جوش بزند ،این غدا نباید زیاد آبکی باشد وقتی آماده شد غذارا در کاسه های بزرگ میریزیم وبا نعناداغ و پیاز داغ تزیین می کنیم. نوش جان
کی بهت یاد داده؟
مادرم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
همسرم