این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
دورهمي هاي فاميلي تو پنج دري خونه ي بي بي تو بندر
مواد لازم:
ماهي هامور گشنيز و سير و شويد گندم حليم لوبيا چشم بلبلي پياز داغ ادويه زردچوبه نمك فلفل پياز داغ
طرز تهیه:
بوشهر هميشه گرم و آفتابي
وقتي زمستون ميشد يه آش ماهي مزه ميداد اونم با نارنج حياط بي بي
از شب قبل گندم رو خيس ميكردن و فرداش ميپختن
ماهي هامور بزرگ رو پاك ميكردن تيكه تيكه ميكردن نمك ميزدن
ميرفتن سراغ پياز داغ
به پياز داغ سبزي رو اضافه ميكردن ادويه هاا نمك و فلفل و زردچوبه و سير بوي اينا كه كل حياط رو برميداشت
ماهي رو اضافه ميكردن بكساعتي كه باهم پخته بودن
بي بي ماهي ها رو از قابلمه در مي آورد و تيغشونو ميكشيد و ما بچه هاا عين بچه گربه منتظر يه تيكه گوشت سفيد و خوشمزه ي هامور به دست بي بي نيگا مبكرديم
گندممون حسابي پخته بود و كوبيده شده بود رو به قابلمه ي پياز و سبزي هاا اضافه ميكردن و لوبيا چشم بلبلي هم كه خيس كرده بودن و پخته بودن هم اضافه
نمك و فلفلسم بي بي ميچشبد كم و زيادشو چك ميكرد
نيم ساعتي دم ميكشيد
و ما بچه هاا آويزون درخت نارنج بودبم
هركي بيشتر نارنج چيده بود اول به اون از شله گندمي خوشمزه ميدادن
تو بوشهر هركسي شله گندمي ميپزه تنها نميخوره
ميدادن بر ا درو همسايه و آشنا هاا ببريم ما بچه هتاا
کی بهت یاد داده؟
بي بي (مادربزرگم)
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
بي بي