این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
وقتی بچه بودم و زمستونا خونه مادربزرگ جمع میشدیم، مادربزرگ با حوصله آش ترخینه درست میکرد. همه دور سفره مینشستیم و مادربزرگ قصه میگفت که چطور یاد گرفته این آش رو از خورشید خانم(مادرخودش) بپزه. صدای قلقل آش روی اجاق سه شعله قدیمی شهنوز تو گوشمه، و اون بو هنوز تو مشامم مونده.
مواد لازم:
ترخینه خشک حبوبات (نخود و عدس و لوبیا) سبزی آش (تره، جعفری، گشنیز، اسفناج) پیاز داغ سیر زردچوبه، نمک، فلفل کشک یا ماست محلی برای سرو
طرز تهیه:
ابتدا حبوبات رو از شب قبل خیس میکنیم.
توی قابلمهای بزرگ، حبوبات رو همراه با آب میذاریم تا نیمپز بشن.
ترخینهها رو جداگانه با مقداری آب خیس میکنیم تا نرم بشن.
توی یه ماهیتابه، پیاز داغ درست میکنیم و با سیر لهشده و زردچوبه به قابلمه اضافه میکنیم.
ترخینه خیسخورده رو به قابلمه اضافه میکنیم و اجازه میدیم همهچیز با هم خوب بپزه.
در نهایت سبزیهای خردشده رو اضافه میکنیم و میذاریم آش جا بیفته.
با کشک یا ماست محلی سرو میکنیم.
کی بهت یاد داده؟
مادربزرگم که همیشه میگفت این آش برای سلامتی معجزه میکنه و از دستپخت مادربزرگش به ارث رسیده.
کی بهت یاد داده؟
مادربزرگ عزیز خدابیامرزم
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
به مادرم، که هنوز طعم آشهای خوشمزه رو به یادم میاره و خودش هم این آش رو با چاشنی عشق درست میکنه که دلمون گرم بمونه.