این قصه تو رو یاد چه لحظهای انداخت؟
خونه مادربزرگ
مواد لازم:
بادمجان سیب زمینی پیاز گوجه فرنگی رب و ادویه جات
طرز تهیه:
یتیمچه!
یه غذای ساده و بی شیله پیله ولی لذیذ اونم وقتی ننه درست میکرد، خدا بیامرزدش من این غذا رو از ننه یاد گرفتم …
باکمر خمیدهاش کنار گاز می ایستاد دستش رو به روی کابینت تکیه میداد تا بتونه تو طول مدت آشپزی سر پا بایسته …
همزمان که داشت باهات حال و احوال میکرد ، مواد لازم رو کنارش میگذاشت دونه دونه خورد میکرد و با عشق روی هم میچید…
وقتی در قابلمه رو میگذاشت دیگه میدونستی وقت تعریف خاطراته…
سر پا گوش میشدم ، تو عمق چشماش فرو میرفتم…
دلم برای یتیمچه ننه تنگ شده …
چند سالی هست که دیگه پیشمون نیست
روح همه رفتگان شاد 💔
کی بهت یاد داده؟
مادربزرگ
این قصه رو به چه کسی تقدیم میکنی؟
ننه صفورا
این لحظهی بیتکرار با سون خوشمزهتره:

